از آسمون هفتم

شعر و داستان

از آسمون هفتم

شعر و داستان

ک می روم ب سوی سرنوشت...



رفتی و به جا نهاده ای دردسری چند



ماندیم مگر بیاید از تو خبری چند



از تو چه به جا مانده به جز شعله ی سوزان



از ما چه به جا مانده به جز بال و پری چند



تقدیم ب تو ای عشق...